Web Analytics Made Easy - Statcounter

روش بعضی حکام غربی بر سلطه‌جویی بر دیگران، دیر یا زود مضمحل خواهد شد و هم‌اکنون نیز یک علت اصلی عصبانیت سردمداران غرب این است که اسلام سریع‌ترین رشد را در همه جوامع به خصوص غرب دارد.

به گزارش به گزارش امتداد به نقل از خبرگزاری مهر، علی اکبر ولایتی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در یادداشتی نوشت: بی تردید باید گفت که روش بعضی از حکام غربی بر توسعه طلبی و سلطه جویی بر دیگران، دیر یا زود مضمحل خواهد شد و هم اکنون نیز یک علت اصلی عصبانیت سردمداران غرب این است که اسلام سریع‌ترین رشد را در همه جوامع و به خصوص در غرب دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

الف) اولاف پالمه:

از ابتدای نفوذ آمریکا در قارۀ اروپا، بعد از جنگ اول و به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم، کشور سوئد، با داشتن افراد برجسته ای چون اولاف پالمه [۱]، زیر بار سلطۀ آمریکا نرفت، عضو ناتو نشد و به مبارزان ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی، کوبا، نیکاراگوئه و… علی رغم خواست آمریکا کمک می‌کرد و در پیشاپیش صف مخالفان تعرض آمریکا به ویتنام در راه‌پیمایی‌ها شرکت می‌جُست (رحیمی، ۱۳۷۳، ص ۳۶).

وی پس از یک دوره فترت، در سال ۱۹۸۲ نخست وزیر سوئد بود و تا سال ۱۹۸۶ که ترور شد، در این سمت باقی ماند.

از گذشته‌های دورتر، هیچ‌گاه زیر بار سلطۀ فرهنگی – سیاسی انگلیس و فرانسه نرفت و در زمان ما از آمریکا تبعیت نکرد و عضو ناتو هم نشد و در مجامع بین‌المللی، سیاستی مستقل و متین بدون تأثیر پذیری از شارلاتان‌های بین‌المللی مثل آمریکا و انگلیس در پیش گرفت.

وی شخصیتی محترم در نزد مردم و سیاستمداران جهان بود و در ابتدای جنگ ایران و عراق توسط دبیرکل سازمان ملل متحد، به عنوان نماینده این سازمان برای ایجاد صلح بین ایران و عراق مأمور شد (شیرودی، ۱۳۸۳، ص ۵، پانوشت ۵) و بدون همراهی هیچ کشور دیگری به تنهایی سیاست‌های مستقل و معتدل خود را در مورد پیشنهادهای مربوط به صلح پیش برد و به طور مرتب به ایران (به عنوان نمونه در نوامبر ۱۹۸۰ و فوریۀ ۱۹۸۱ م) برای اقدامات مرتبط با میانجی‌گری سفر می‌کرد و مورد احترام بود (کوردسمن و دیگران، ۱۳۷۹، ص ۶۴؛ برای توضیح مفصل‌تر در این خصوص نک.

Rusi (۱۹۸۷-September). “The War in the Gulf: International Mediation Effort”, London, Royal United Services Institute).

به ندرت ممکن است کسی در اروپا به نخست وزیری انتخاب شود و متعاقباً با فاصله نسبتاً طولانی به قدرت برگردد (دوره اول از ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۶ و دوره دوم از ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۶) ولی او که مردی نستوه و آزاده بود، علی رغم فشار تبلیغاتی آمریکایی‌ها و حامیان آن‌ها به هیچ وجه تسلیم نشد و گردن فراز بخش مهمی از مردم سوئد را نمایندگی می‌کرد و نام حزبش در معیارهای اروپایی عنوان ویژه ای بود: «حزب کارگران سوسیال دموکرات» [۲].

بالاخره علی رغم تبلیغات مخالفین وی که دست راستی‌های افراطی و طرفدار تبعیض نژادی در فعل، ولی متظاهر به برابری نژادها بودند، وی به «ای. ان. سی» (کنگرۀ ملی آفریقا به رهبری نلسون ماندلا) کمک می‌کرد.
نظام سرمایه داری بالاخره نتوانست او را وادار به تبعیت از خود کند و اقدام به حذف فیزیکی وی کردند و ساعت ۲۱/۲۳، شبی که از سینما به همراه همسرش بیرون آمده بود از پشت هدف گلوله قرار گرفت و قاتل وی هم به طور کامل ناپدید شد و پس از مدتی، برخی از منابع غربی براساس برخی قرائن، احتمال می‌دادند که آمریکایی‌ها پشت این ترور قرار داشته باشند. بعدها اداره امنیت سوئد (سوئدی: Säkerhetspolisen؛ مخفف: SÄPO) اعلام کرد که قتل اولاف پالمه کار یک قدرت بزرگ غربی بوده است که به مصلحت سوئد نیست نام آن کشور را بیاورد.

کار آمریکایی‌ها فقط از بین بردن اولاف پالمه نبود، بلکه لگدمال کردن این تفکر در سوئدی بود که بعد از حدود یک دهه نخست وزیری مورد اعتماد ملت را مجدداً بر سر کار آورد، که تحت فشار آمریکایی‌ها، تضعیف و از میدان خارج شده بود.

ب) داگ هامر شولد:

داگ هامر شولد [۳] (۱۹۰۴-۱۹۶۱ م) سیاستمدار و اقتصاد دان سوئدی و دومین دبیرکل سازمان ملل متحد بود که یک‌بار در سال ۱۹۵۳ و بار دیگر در سال ۱۹۵۷ به این سمت برگزیده شد. او هم‌چنین به سبب فعالیت‌های صلح دوستانه‌اش در کنگو، برنده جایزه صلح نوبل بود.
هامر شولد یکی از معدود دبیران کل سازمان ملل بود که به حقوق کشورهای جهان سوم توجه خاصی نشان می‌داد (در این باره نک. کاظمی نائینی و دیگران، ۱۳۹۶، ص ۱۵۵-۱۷۸).

هامر شولد در ایفای وظایفش بدون هرگونه محافظه کاری ایفای نقش می‌کرد. او در ماجرای حملۀ مشترک انگلیس، فرانسه و رژیم صهیونیستی به مصر در ماجرای ملی شدن کانال سوئز در سال ۱۹۵۶، از مصر دفاع کرد و در مبارزۀ مردم کنگو کینشازا [۴] به رهبری پاتریس لومومبا [۵] (۱۹۲۵-۱۹۶۱ م)، با استعمار بلژیک، در جهت منافع مردم آن سامان و عملاً ضداستعمار بلژیک تلاش می‌کرد و عاقبت، هواپیمایش، در سفری به کنگو ساقط شد که به احتمال زیاد، دست استعمارگران غربی، در این سقوط دخیل است.

ج) خانم آنا لیند

خانم آنا لیند [۶] (۱۹۵۷-۲۰۰۳ م) وزیر امور خارجه این کشور که فردی ضد صهیونیسم و آزاده بود و مواضع ثابتی در سیاست خارجی، متناسب با استقلال رأی مردم سوئد داشت و در زمان حمله آمریکا به عراق، جرج بوش پسر را «ششلول بند!» خوانده بود، در سال ۲۰۰۳، در حالی که در یک فروشگاه در مرکز شهر استکهلم، در حال خرید بود، توسط فردی به نام میایلو میایلوویچ [۷] با ضربات چاقو مجروح و ظرف چند ساعت در بیمارستان درگذشت.

د) وایکینگ‌ها:

وایکینگ‌ها دزدان دریایی منطقه اسکاندیناوی یعنی دانمارک، نروژ و سوئد فعلی بودند که در اواخر قرن ۸ تا اواخر قرن ۱۱ میلادی، هر بلایی که دلشان خواست بر سر هر منطقه‌ای که به دستشان رسید آوردند. در نتیجه به عنوان جنگجویان خشن و بی رحم معروف شدند. منابع مربوط به وایکینگ‌ها در تاریخ به اندازۀ کافی متعدد هستند که بخشی از انواع منابع اصلی که مربوط به مورخین معتبر جهان اسلام و ایران درباره وایکینگ‌ها نوشتند

مانند: ابن فقیه همدانی (جغرافی‌دان قرن سوم هجری قمری) در البُلدان، ابن واضح احمد بن ابی‌یعقوب یعقوبی اصفهانی (مورخ و جغرافی‌دان مشهور قرن سوم هجری قمری) در المسالک و الممالک، ابوعلی احمد بن رُسته اصفهانی (جغرافی‌دان و دانشمند قرن سوم هجری قمری) در الاعلاق النفیسه که دایره‌المعارفی در علوم مختلف به‌ویژه جغرافیا بوده و آثار البلاد و اخبار العباد و عجایب‌المخلوقات، ابن فضلان (جغرافی‌دان نیمۀ دوم قرن سوم و نیمۀ اول قرن چهارم هجری قمری) در الرحله (الرحله ابن فضلان)، ابن بلخی (تاریخ‌نگار و جغرافی‌دان قرن پنجم و ششم هجری قمری) در فارس نامه، ابواسحاق ابراهیم بن محمد فارسی اصطخری (جغرافی‌دان پرآوازۀ قرن چهارم هجری قمری) در صُوَرالاقالیم و مسالک و الممالک، علی بن حسین مسعودی (تاریخ‌نگار و جغرافی‌دان قرن سوم و چهارم هجری قمری) در مروج‌الذهب و معادن الجوهر و التنبیه و الاشراف و در کتاب جغرافیایی حدودالعالم از نویسندۀ ناشناس (Gullbekk, ۲۰۰۸, p ۵۴۳-۵۴۹).

ه) سوئد کنونی

به نظر می‌رسد که آمریکایی‌ها طوری عمل کرده‌اند که گویی، نسل جدید این قبایل را در مناطق کابویی نشین غرب آمریکا، مجدداً پرورش داده‌اند و دروازه‌های سوئد را با انواع حیلت بر روی این افراد گشوده‌اند…

عده‌ای افراطی و به لحاظ روانی، غیرطبیعی دور هم جمع شدند که کارهایی از قبیل اهانت به ساحت مقدس قرآن کریم، جز کارهای بسیار زشت آنهاست و اخیراً کاری کردند که قطعاً مورد تأیید اکثریت مردم سوئد نیست، ولی این کشور که پس از حذف فیزیکی شادروان اولاف پالمه – که مانع اصلی بر سر راه حامیان جذب مردم سوئد به فرهنگ مبتذل «انگلیس – آمریکا پایه» بود – توانستند فضای عمومی آن کشور را به گونه‌ای بر هم بریزند که سوئد که تاریخ و تمدنی ریشه‌دارتر از آمریکایی‌ها دارد و تا قبل از پطر کبیر، دریای بالتیک، جزئی از سوئد بود و خود شخصیت و هیمنه‌ای مطرح در سطح اروپا داشت، تبدیل به کشوری دنباله رو آمریکایی‌ها گردد و به شکل سخیفی هر اقدام ضد انسانی و ضد معنویت بشر را به عنوان ارزش گذاشتن بر به اصطلاح حقوق بشر و آزادی بیان، در غیاب مردان رشید اسلام و شیرزنان مسلمان و دور از چشم آنها، انجام می‌دهند.

اما چنان از صهیونیست‌ها و عوامل آنها می‌ترسند و به جبران ظلم‌هایی که به یهودی‌ها، در طول تاریخ اروپا کرده‌اند، به رژیم اشغالگر و جانی صهیونیستی، احترام می‌گذارند که اگر کسی در یکی از این کشورهای به اصطلاح آزاد، ولی وقیح، در نوشته‌ها و یا اظهارات شفاهی و فیلم‌های تصویری، عدد یهودی‌هایی که در «اردوگاه‌های آشوویتس» به دست آلمان هیتلری زیر سوال ببرند، مانند مرحوم روژه گارودی [۸] (۱۹۱۳-۲۰۱۲ م)، نویسنده شهیر و آزاده فرانسوی، محاکمه و مجازات می‌کنند و در جهت سانسور این نوشته جات و فیلم‌های افراد آزاد اندیش، لحظه‌ای درنگ نمی‌کنند و اگر کسی کوچک‌ترین سخنی علیه رژیم صهیونیستی و یا مشی صهیونیست‌ها بزند، بدون در نظر گرفتن آزادی بیان ادعایی، با وی برخورد بسیار سختی می‌کنند.

مثال ذیل، وضعیت بسیار تأسف بار سوئدی را که میراث اولاف پالمه را با مرده ریگ وایکنیگ ها جا به جا کرده است، به خوبی نشان می‌دهد؛

یکی از فارغ التحصیلان مورد اعتماد ایرانی که دکترای تخصصی خود را در این کشور گذرانده، چنین نقل می‌کند که: ” در زمان تحصیل وی در سوئد، بیش از ۹۰ رادیوی فارسی زبان، علیه ایران، انقلاب و اسلام، با دریافت پول از حکومت سوئد فعالیت می‌کردند و در تخریب و ناسزاگویی علیه جمهوری اسلامی و مقدسات اسلامی، از هر گونه آزادی برخورداربودند و از هیچ چیز و هیچ مرجعی پروا نداشتند.

این وضعیت موجب شد که دانشجویان و دیگر ایرانی‌های مسلمان و میهن پرست خواستند که در مقابل این تعداد کثیر از رادیوهای ضد خدا و اسلام و معنویت، یک ایستگاه رادیویی (با نام رادیو سلام) برای ترویج معارف اسلامی و پاسخگویی به شبهات القایی توسط عوامل بیگانه تأسیس نمایند که این رادیو، بیش از ۹ ماه دوام نیاورد، زیرا به صورت مکرر، توسط سیستم امنیتی آن کشور، به دست اندرکاران این رادیو هشدار داده شد تا آن را تعطیل نمایند و در نهایت نیز تعطیل شد. یعنی آزادی بیان ادعایی آن به شکلی است که حتی تحمل یک رادیو با روشی متفاوت را نداشتند.

باعث تأسف است زمانی سوئدی‌ها که با سربلندی تحت تأثیر شخصیت متین افرادی مانند اولاف پالمه و داگ هامر شولد و خانم آنا لیند در برابر آمریکایی‌ها می‌ایستادند، اما اکنون به آلت دست آنها و دیگر توطئه گران و استعمارگران غربی تبدیل شده‌اند.

این نشان می‌دهد که استکبار جهانی، حتی در کشورهای دنباله رو آمریکا نیز نمی‌تواند یک صدای مستقل را تحمل نماید. مطلبی که در خصوص تفکر غربی و خلقیات و رفتارهایی که معجونی از ارزشها و ضد ارزشها و معایب و محاسن که در عمل سیئات بر حسنات می چربد ولی همواره در قرون متاخر و حاضر دارای لعابی از خیر خواهی و انسان دوستی و خوش سیرتی و شعارهای تو خالی می‌باشد. به نظر می‌رسد حداقل در مورد تعریف انسان و چیستی و بایدها و نبایدهای آن سر منشأ تفکرات کنونی غربی‌ها یونان قدیم است (۵ قرن قبل از میلاد مسیح)

نقل است بعضی این تفکر تبعیض نژادی و خود برتر دانستن را به سقراط نسبت می‌دهند که افلاطون از وی نقل کرده است که مردم دنیا دو دسته‌اند یا یونانی هستن و یا بربر!

بعداً اسکندرانی‌ها و رومی‌ها جانشین آنان شدند. در فیلم‌هایی که توسط غربی‌ها بر اساس تاریخ روم قدیم ساخته می‌شود، می‌توان ملاحظه کرد که یکی از مهم‌ترین تفریحات اشراف روم، در آن زمان در کنار کاخ امپراطور این بوده است که بردگان را به جان هم می‌انداختند و یا اسیران را واداربه رویارویی با حیوانات درنده می‌کردند.

نکته قابل توجه آنکه اگر یکی از بردگان، برده دیگری را به زمین می‌زد و خنجر می‌کشید و بر سینه او می‌نشست، همه جماعت اشراف، با هیاهو و ایجاد تنش و فشار روحی بر روی برده فاتح، از او می‌خواستند که فرد مغلوب را بکشد تا آنها لذت ببرند و این امری رایج در روم بود.

بررسی و تفحص در تاریخ مشرق زمین، به ویژه ایران نشان می‌دهد که به هیچ وجه چنین قساوتی و حتی رقیق‌تر از آن به هیج عنوان وجود نداشته است، بلکه برعکس، در نبردهای تن به تن یا جمعی، عکس آن رایج بود؛ در اسلام، اگر دشمنی تسلیم شود، آن را نه می‌آزارند و نه می‌کشند. اگر کشته شد در حین جنگ، مانع از مثله کردن آن می‌شوند و دستور اسلام این است که اگر دشمن از جلوی شما گریخت، آن را تعقیب نکنید و اگر حکم قتل کسی به حق توسط قاضی صادر شد، دنبال مستمسک مشروعی هستند که حکم را تبدیل به احکام ساده‌تر نماید.

اروپاییان

زمان گذشت تا در آغاز قرن چهارم میلادی، کنستانتین پادشاه رم، به دین مسیحیت گروید. از آن پس هم حتی، رومی‌ها، رفتار خشن خود را تغییر ندادند، بلکه به جای اینکه مسیحیت اروپا در مسیری که حضرت عیسی (ع) ترسیم فرمودند، هدایت شوند، برعکس عمل می‌کردند و به هر جایی که حمله کردند، با بی‌رحمی تمام با مردم و مناطق مورد تهاجم برخورد می‌کردند. بدین معنی که به جای اینکه اروپاییان با گرایش به مسیحیت تغییر روش دهند، مسیحیت را اروپایی کردند؛ به طور مثال، مقایسه حملات صلیبی‌ها [۹] پس از گرویدن به مسیحیت به جهان اسلام به لحاظ قساوت، تفاوتی با حملات رومی‌ها به کارتاژ (در شمال آفریقای کنونی) پیش از مسیحیت نداشت. نه کارتاژها و نه مسلمانان، هیچ کاری که مستلزم تحمل یک چنین جنایت جنگی باشد، نداشتند و برعکس، کارتاژها، مردمی از تبار فینیقی‌ها و تاجر مسلک بودند و زندگی آنها در پناه صلح و امنیت تأمین می‌شد.

مسلمانان که از اواخر قرن اول هجری، در طول قرن نخست اسلام، تا اندلس پیش رفتند، جز فرهنگ و تمدن بالاتر، ارمغانی برای آنان نداشته و به هیچ وجه چنین اعمال خشونت آمیزی را نشان ندادند.

صفحه دیگر تاریخ غرب، برده داری است.

اینجانب زمانی که وزیر خارجه بودم؛ با دعوت رسمی، به کشور غنا در غرب آفریقا رفتم که مرا برای دیدن قلعه پرتغالی‌ها بردند که این قلعه بر روی صخره عظیمی بر روی اقیانوس اطلس بنا شده بود که همچنان به عنوان میراث فرهنگی تلخ غنایی‌ها مورد بازدید میهمانان قرار دارد که بعد از گذشت چند قرن همچنان پابرجا بود. از این سنگ ناودانی وسیع به سمت دریا کشیده شده بود، راهنما توضیح داد که پرتغالی‌ها با کشتی‌های جنگی می‌آمدند و در این ساحل لنگر می‌انداختند و افرادی از آنها در داخل سرزمین غنا «برای شکار سیاه پوستان می رفتند» و آنها را دستگیر کرده و در این قلعه زندانی می‌کردند و دست و پای آنها را با زنجیر می‌بستند و از درون این ساختمان بر روی این صخره سنگی و از طریق آن ناودان؛ مانند یک بسته به کشتی‌های خود می‌انداختند که از طریق آن ناودان به آن قلعه وصل می‌شد و آنها را دست و پا بسته به آمریکا برده و اینها را به تعبیر مرحوم دکتر شریعتی مانند هیزم بر روی هم به صورت چپ و راست می‌چیدند که تا رسیدن به مقصد گاهی ۵۰ درصد این افراد تلف می‌شدند، اما آنچه از ایشان زنده به مقصد می‌رسید، سود قابل توجهی برای این تجار بی رحم و برده دار داشت.

غرض ما از غربی‌ها و سیئات و جنایات آنها، اقلیت‌های محدود حاکم بر بخش اعظم تاریخ این منطقه می‌باشد (زیرا عامه مردم عامه غرب نیز مانند بقیه از مردم دنیا توسط خداوند تبارک و تعالی، بنا بر فطرت‌های پاک انسانی، مردمی صلح طلب و نوع دوست می‌باشند)

متأسفانه تا زمان ما، ویژگی‌های غیر انسانی و ضد بشری حکومت‌های غربی ادامه دارد، لیکن اغلب حکومتگران کنونی مانند اسلافشان، تلاش می‌کنند سلطه و توسعه طلبی خویش به نفع اقلیت حاکم و به ضرر اکثریت مردم جهان را با توجیهات فریبکارانه اما آراسته به الفاظ زیبا و مورد قبول فطرت انسان‌ها بیان کنند ولی باطن اعمال و گفتار آنها، همان ویژگی‌های باستانی توسعه طلبی و خود را برتر از دیگران دانستن است.

فشار مردم سایر نقاط جهان از آسیا تا آفریقا و آمریکای لاتین و مبارزات نفس‌گیر آنها علیه استعمار، حکومتگران غربی را وادار به عقب نشینی کرده ولی هر بار، با چهره‌ای متمایز در صحنه بین المللی ظاهر شوند تا شعارهای انسان دوستانه بدهند و نه تنها به آنها عمل نمی‌کنند بلکه از آن به عنوان وسیله‌ای برای خاموش کردن صدای مردم حق طلب استفاده می‌کنند که از جمله پسندیده‌ترین آنها مسائل مربوط به حقوق بشر است که در عمل همچنان غربی‌ها معتقدند که تافته جدا بافته از دیگر نقاط دنیا هستند و بقیه مردم دنیا برای بندگی و بردگی آنها آفریده شده‌اند.

لذا بر اساس آنچه که در ترازوی غیر عادلانه سلطه گران غربی برای اینکه یک ملت و کشوری را تابع ضوابط بین المللی و رعایت کننده حقوق بشر بدانند وجود دارد این است که باید از سردمداران غربی یعنی آمریکا و انگلیس و مانند آنها کاملاً تبعیت کنند تا شاید با آنان مدارا شود.

اگر ملتی انقلاب کند و بخواهد روش حکومتی خود را براساس منافع مردم خویش انتخاب نماید که لزوماً بر روش غربی‌ها منطبق نباشد و به عبارت دیگر متابعت از غرب نداشته و یا حتی اگر در ضدیت کامل با آنهاهم نباشد، باز مورد قبول آنها نیست، مانند سالوادور آلِنده [۱](۱۹۰۸-۱۹۷۳ م) و آگوستو پینوشه [۲] (۱۹۱۵-۲۰۰۶ م) در شیلی که آلنده به مردم خود خدمت کرد و تصمیم گرفت که معادن مس را که مهم‌ترین سرمایه مردم شیلی است را ملی کند ولی صدای آمریکاییها بلند تر شد زیرا این مجموعه ذخیره حیاتی مردم آن کشور که معادن مس در کوه‌های آند می‌باشد (بزرگترین معادن مس در دنیا، معادن مس شیلی است) تحت انحصار بزرگترین کمپانی مخابراتی آمریکا و جهان به نام (آی تی تی) می‌باشد و این سرمایه ملی در انحصار را به ثمن بخس مانند نفت در ایران در اختیار گرفته بود. براساس بعضی از روایات تاریخی، کمپانی مذکور ۲۰ میلیارد دلار هزینه کرد تا پینوشه را بر جان و مال مردم شیلی حاکم نماید که با بدترین جنایات، مردم شیلی را سرکوب نمود ولی به تعبیر آمریکایی‌ها حقوق بشر مورد نظر آنان تضییع نشد هر چند که ثروت ملی مردم به غارت رفت.

هم اکنون نیز همچنان پایمال شدن حقوق سیاه پوستان در آمریکا و اروپا چند برابر سفید پوستان است و ما به طور مرتب شاهد تضییع حقوق سیاه پوستان هستیم و در نهایت هنوز سردمداران اروپا و آمریکا چنین دیدگاهی دارند. بایدن زمانی گفت که همه دنیا دگمه شلوار جین آمریکایی‌ها هم نمی‌شوند و یا آقای بورل (مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا) طی یک سخنرانی گفت، اروپا باغ و خارج از آن جنگل است و برای همین به ما حمله می‌کنند.

نتیجه اینکه علی رغم زرق و برق موجود در غرب و آراسته شدن نهادهای غیر الهی و برساخته بعضی از حاکمان غربی به کلمات زیبا، ما مشرق زمینی‌ها، به تبعیت از پیامبران، اولیا و بزرگان، اکنون دیگر فکر نمی‌کنیم که مغرب زمین بهشت موعود است و همانطور که افرادی مانند تقی زاده (در ابتدای عمرش) و محمد طحطاوی و خیرالدین تونسی قبل از او که اعتقاد داشتند مسلمانان برای پیشرفت، باید از نوک پا تا فرق سر فرنگی شویم، خوشبختانه با طی مراحل سختی در تاریخ خودمان، غرب و سیئاتش را شناخته‌ایم و راه نجات ما، تقویت اعتقادی و معرفتی خود و تکیه کردن بر خویشتن خویش می‌باشد. بی تردید باید گفت که روش بعضی از حکام غربی بر توسعه طلبی و سلطه جویی بر دیگران، دیر یا زود مضمحل خواهد شد و مردم بیگناه آنان نیز به طریق صواب خواهند پیوست و هم اکنون نیز یک علت اصلی عصبانیت سردمداران جهانی غربی این است که اسلام سریع‌ترین رشد را در همه جوامع و به خصوص در غرب دارد.

منابع:

آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن (۱۴۰۳ ق). الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، بی‌نا.

رانیسمان، استیون (۱۳۸۹). تاریخ جنگ‌های صلیبی، تهران، نشر علم.

رحیمی، مصطفی (۱۳۷۳- مرداد و شهریور). نگاهی کوتاه به اوضاع اقتصادی و اجتماعی ویتنام: ویتنام؛ شکست یک حماسه»، نشریۀ اطلاعات سیاسی-اقتصادی، ش ۸۳-۸۴، ص ۳۴-۳۷.

شیرودی، مرتضی (۱۳۸۳- مهر). «عملکرد سازمان ملل متحد در جنگ تحمیلی»، رواق اندیشه، ش ۳۴، ص ۳-۲۶.

کاظمی نائینی، سیدموسی؛ و حسین آل کجباف، بهاره حیدری (۱۳۹۶- تابستان). «نقش و کارکرد مجمع عمومی سازمان ملل در مبارزه با خشونت و افراط‌گرایی»، نشریۀ مطالعات راهبردی، ش ۷۶، ص ۱۵۵-۱۷۸.

کوردسمن، آنتونی؛ و آبراهام واگنر، میرسعید مهاجرانی (۱۳۷۹- تابستان). «تحلیل تهاجم عراق به ایران در سال ۱۹۸۰: یک رویکرد غربی»، نشریۀ سیاست دفاعی، ش ۳۱، ص ۲۵-۶۴.

Gullbekk, S. (۲۰۰۸). “Coinage & Monertary Economies in the Viking World”, ed. Stefan Brink, London & New York, NY: Roudedge, pp. ۱۵۹-۱۶۹.

Rusi (۱۹۸۷-September). “The War in the Gulf: International Mediation Effort”, London, Royal United Services Institute).

[۱]. Sven Olof Joachim Palme

[۲]. Swedish Social Democratic Party

[۳]. Dag Hammer Skjold

[۴]. Kinshasa

[۵]. Patrice Émery Lumumba

[۶]. Ylva Anna Maria Lindh

[۷]. Mijailo Mijailović

[۸]. Roger Garaudy

[۹]. جنگ‌های صلیبی به بهانه این‌که یک کشیش فرانسوی مدعی شده بود که حضرت عیسی (ع) را در خواب دیده و ایشان فرموده است که به بیت المقدس (بیت اللحم) بیایید و آن را از دست کفار (مسلمانان!!) نجات دهید به دستور پاپ اوربان دوم، به راه افتاد و پس از آن عده‌ای از مؤمنان ناآگاه کلیسا و عده زیادی از ارازل و اوباش اروپا به طمع غارت اموال مسلمانان که در آن دوره بسیار ثروتمند بودند وارد جنگ شدند و ۸ دوره جنگ را بر مسلمانان به مدت ۱۷۹ سال از ۴۴۸ تا ۶۶۷ میلادی تحمیل کردند که بنا به روایت تاریخ، ریچارد اول (۱۱۵۷-۱۱۹۹ م) در نامه‌ای به پادشاه انگلیس نوشت که در سومین جنگ صلیبی، در معبد سلیمان، پای ما تا زانو در خون مسلمانان است. وی سه‌هزار نفر از اسرای مسلمان با زنان و کودکانشان را در ۲۰ اوت ۱۱۹۱ م، در پای دیوارهای عکا و پیش چشم صلاح‌الدین ایوبی قتل‌عام کرد (رانیسمان، ص ۶۸-۶۹؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ روایت مسلمانان از جنگ‌های صلیبی نک. ذیل تاریخ دمشق اثر ابن قَلانسی که معاصر نخستین جنگ صلیبی بود و در دمشق به اسناد دسترسی داشت و خود نیز شاهد عینی بود و ازاین رو، کتابش از اعتبار و اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است؛ تاریخ‌مدینۀ دمشق اثر ابن‌عساکر؛
کتاب الاعتبار اثر ابن مُنقِذ که به هنگام حملات نخستین صلیبی در شام می‌زیسته است؛
تاریخ حلب اثر محمد بن علی حلبی معروف به عظیمی که شاهد جنگ اول صلیبی بوده است؛
الرسائل اثر عبدالرحیم بن علی بَیسانی وزیر صلاح‌الدین ایوبی؛ المنتظم اثر عبدالرحمان ابن جوزی؛
تاریخ دولت آل سلجوق اثر البرق الشامی، الفتح القسی فی الفتح القدسی، سه اثر مهم تألیف محمد بن محمد اصفهانی معروف به عمادالدین کاتب، سرپرست دیوان انشای صلاح‌الدین ایوبی و شاهد بسیاری از حوادث جنگ‌های صلیبی از جمله نبرد معروف‌حِطّین؛ رحله اثر ابن‌جبیر اندلسی؛ مضمار الحقائق و سر الخلائق، اثر الملک‌المنصور محمد بن عمربن شاهنشاه‌ایوبی؛ الکامل‌فی‌التاریخ، و التاریخ‌الباهر فی‌الدوله‌الاتابکیه، دو اثر ارزنده ابن‌اثیر که خود شاهد بسیاری از حوادث بوده است؛ النوادر السلطانیه و المحاسن‌الیوسفیه، اثر قاضی‌یوسف بن رافع‌اسدی معروف‌به ابن‌شَدّاد؛ مرآه‌الزمان‌فی‌تاریخ‌الاعیان، اثر سبط ابن‌جوزی؛ بغیه الطلب فی تاریخ حلب اثر ابن‌عدیم؛ الروضتین فی أخبار الدولتین النوریه و الصلاحیه، و الذیل علی‌الروضتین اثر عبدالرحمان بن اسماعیل مقدسی معروف به ابوشامه؛ وفیات‌الاعیان، اثر ابن‌خلّکان؛ الاعلاق الخطیره (قسم‌الجزیره)، اثر ابن‌شداد عزالدین محمدبن علی‌بن ابراهیم؛ مفرج الکروب فی أخبار بنی أیوب، اثر جمال‌الدین محمدبن سالم‌بن واصل حموی.
افزون بر این مورخان، که خود شاهد گوشه‌ای از جنگ‌های صلیبی بودند، شماری از مورخان قرن‌هشتم و نهم، مانند مقریزی و ذهبی و ابن‌تغری بردی، به مناسبت، جنگ‌های صلیبی را گزارش وگاه به نکات‌جدیدی اشاره‌کرده‌اند، که در بررسی‌های تاریخی نباید از نظر دور بماند.

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

منبع: امتداد نیوز

کلیدواژه: جنگ های صلیبی هم اکنون نیز اولاف پالمه آمریکایی ها وایکینگ ها سازمان ملل توسعه طلبی بین المللی جغرافی دان هجری قمری مردم سوئد معادن مس حقوق بشر آن کشور قرن سوم غربی ها اثر ابن علی رغم بر روی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.emtedadnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «امتداد نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۹۸۶۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چه شد که سوئد در یک قدمی ساخت بمب اتمی، از سلاح هسته‌ای دست کشید؟

تینا مزدکی_ چیزی از جنگ جهانی دوم نگذشته بود که سوئد، طرح بلندپروازانه خود را برای ساخت بمب اتمی آغاز کرد. این کشور که از سال ۱۸۱۴ به بعد درگیر هیچگونه جنگی نبود تا ۲۰ سال پس از جنگ، طرحی را برای تجهیز ارتش خود به غول همه سلاح‌ها یعنی بمب اتمی، دنبال می‌کرد. دولت سوئد سرانجام در سال ۱۹۶۸ پس از یک بحث عمومی طولانی این برنامه را تعطیل کرد.

به گزارش خبرآنلاین، برنامه هسته‌ای سوئد به قدری گسترده بود که سیاستمداران مخالف برنامه هسته‌ای را به قدر کافی ناراحت می‌کرد؛ البته تا زمانی که روزنامه نگاری به نام «کریستر لارسون» در سال ۱۹۸۵حقیقتی را کشف کرد و مردم را با پشت پرده تاریخ انرژی هسته‌ای روبه‌رو کرد. این اتفاق باعث شد که مردم تصور کنند سوئد هنوز هم برای ساخت سلاح هسته‌ای در تلاش است.

چرا می‌خواست سلاح هسته‌ای بسازد؟ چرا آن را متوقف کرد؟

ساختمان موسسه تحقیقات دفاع ملی سوئد (FOA)، یک ساختمان مدرسه در حومه استکهلم است که بیشتر شبیه به یک موسسه تحقیقاتی مخفی است! بی دلیل هم نیست، این ساختمان در واقع یکی از معدود بقایای فیزیکی باقی‌مانده از برنامه تسلیحات هسته‌ای سوئد است. دو هفته پس از انتشار گزارش‌ها و تصاویر مبنی بر ویرانی هیروشیما و ناکازاکی، فرمانده عالی نظامی این کشور به شدت مستقل، از FOA تازه‌تأسیس خواست تا گزارشی مخفیانه درباره امکان ساخت بمب اتمی توسط سوئد تهیه کند.

اگرچه سوئد آن زمان کشوری بی‌طرف بود، اما رهبرانش معتقد بودند که یک بی‌طرف مسلح بهتر از یک بی‌طرف بی‌سلاح است، در واقع آن‌ها بر این باور بودند که بهای بی‌طرفی، یک ارتش قوی است و همچنین در آینده بمب‌های اتمی تاکتیکی برای استفاده در میدان نبرد استفاده خواهند شد. البته موقعیت سوئد در این تصمیمشان بی‌تاثیر نبود، چرا که خط ساحلی طولانی و جمعیت کم کشور سوئد، این کشور را برای حریفی مانند اتحاد جماهیر شوروی به « طعمه‌ای آسان» تبدیل می‌کرد.

این کشور اسکاندیناوی، ذخایر اورانیوم خاص خود را داشت که البته ذخایر بی‌کیفیتی بود؛ اما به لطف سیاست بی‌طرفی خود در طول جنگ جهانی دوم، آسیبی به آن وارد نشده بود و ملتی مرفه با زیرساخت‌های سالم داشت. طرح ساخت بمب اتمی آنقدرها هم که امروز به نظر می‌رسد، آن‌ زمان دور از ذهن نبود.

همه‌چیز برای تولید سلاح!

سال ۱۹۴۸ که ۳ سال از بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی می‌گذشت، قرار بر این شد که FOA بمب اتمی مبتنی بر پلوتونیوم را بدون نیاز به کمک خارجی تولید کند. برنامه سوئدی‌ها این بود که پلوتونیوم را از طریق شکاف اورانیوم‌اهی سوئدی در رآکتورهای آب سنگین داخلی تولید کنند. دانشمندان سوئدی که هنوز تحت پوشش محرمانه فعالیت می‌کردند، به دلیل عدم عرضه اورانیوم با غنی‌سازی بالا و عدم به اشتراک‌گذاری اطلاعات با ایالات متحده، مجبور بودند به آرامی و با هزینه گزاف، کار را از صفر شروع کنند. آن‌ها همچنین تصمیم گرفتند که برنامه سلاح هسته‌ای را به برنامه غیرنظامی به عنوان موضوعی ضروری گره بزنند و ماهیت واقعی آن را پنهان کنند.

توماس جانتر، نویسنده کتاب «کلید مهار هسته‌ای: برنامه‌های سوئد برای دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای در طول جنگ سرد» می‌گوید: «ما همه چیز را برای تولید پلوتونیوم با درجه تسلیحاتی در اختیار داشتیم. این طرح شامل ساخت دو راکتور بود. یکی رآکتور آب سنگین Ågestaدر جنوب استکهلم، و دیگری، Marviken، در خارج از شهر نورکوپین. هدف برنامه هم ساخت ۱۰۰ سلاح هسته‌ای تاکتیکی بود. در واقع دانشمندان می‌دانستند چطور باید عمل کنند حتی همه چیز داشتند، البته به جز تأسیسات بازفرآوری و سیستم حمل سلاح».

هیچ بحث عمومی در مورد این طرح‌ها وجود نداشت، به این دلیل که وجود آن‌ها را فقط حلقه کوچکی از سیاستمداران، افسران عالی رتبه نظامی و دانشمندان و احتمالاً جاسوسان شوروی می‌دانستند. این مخفی‌کاری در سال ۱۹۵۴ پایان یافت، زمانی که فرمانده کل سوئد، نیلز سوئدلوند، وجود این برنامه را فاش کرد و توضیح داد که این سلاح‌ها برای شکست دادن تهاجم شوروی موردنیاز است. با این حال، بدیهی بود که سرعت آهسته برنامه تسلیحاتی در نهایت به شکست آن منجر خواهد شد.

در آوریل ۱۹۵۷، آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده (سیا) اعلام کرد که وضعیت رآکتورهای سوئد به اندازه‌ای توسعه یافته است که می‌تواند در ۵ سال آینده مقداری سلاح هسته‌ای تولید کند و جالب‌تر اینکه در ارزیابی‌های بعدی، خیلی سریع جدول زمانی را به ۴ سال کاهش داد. در آن زمان نخست وزیر سوئد «تاگه الاندر» بود که از فیزیک سر در می‌آورد و مرتباً با فیزیکدانان برجسته جهان از جمله نیلز بور، دانشمند برجسته دانمارکی و برنده جایزه نوبل در مورد بمب اتمی صحبت می‌کرد. بور که کمک‌های اولیه درخشانی به فیزیک هسته‌ای کرد، در جنگ جهانی دوم از دانمارک تحت اشغال آلمان به صورت قاچاقی خارج شد تا به پروژه منهتن برای ساخت اولین بمب اتمی بپیوندد.

نخست‌وزیر سوئد، تصمیم نهایی را تا زمانی که نتیجه مذاکرات کنترل تسلیحات بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی مشخص شد به تعویق انداخت. موضع و یا به نوعی حرکت سیاسی زیرکانه او به منتقدان طرح تسلیحات هسته‌ای اجازه داد تا در کانون توجه قرار گیرند، که بسیاری از آنها زن بودند. به گونه‌ای که یونتر می‌گوید : «فدراسیون زنان سوسیال دموکرات (Sveriges Socialdemokratiska Kvinnoförbund، SSKF)، به رهبری «اینگا تورسون» قوی‌ترین صدا علیه دستیابی به سلاح هسته‌ای شد».

زنان سوسیال دموکرات خیلی زود با این استدلال که سوئد نباید به سلاح‌های هسته‌ای دست یابد، به روی کار آمدند و البته هر یک دلایل خود را داشتند. این تسلیحات به جای اینکه نقش حفاظتی داشته باشند، ممکن بود سوئد را به یک هدف تبدیل کنند و با این حساب به جای افزایش امنیت، موجب کاهش آن می‌شود. آن‌ها همچنین استدلال کردند که با توجه به پیامدهای طولانی‌مدت زیست‌محیطی، استفاده از سلاح‌های هسته‌ای کاملا غیراخلاقی خواهد بود. بنابراین، کشور صلح‌طلبی مانند سوئد هرگز نمی‌تواند در نوع رنج ناشی از سلاح‌های هسته‌ای نقش داشته باشد.

مشارکت زنان در این بحث اغلب مورد استقبال قرار نمی‌گرفت. در واقع نظر آن‌ها را به‌عنوان زنانی عاطفی که نباید در مورد چیزهایی که نمی‌فهمند صحبت کنند، غیر قابل قبول القا می‌کردند؛ با این حال طولی نکشید که گروه‌های دیگری مانند گروه اقدام علیه سلاح‌های هسته‌ای سوئد (Aktionsgruppen Mot Svensk Atombomb، AMSA) به زنان SSKF پیوستند و افکار عمومی آرام‌آرام به نفع آنها تغییر کرد.

نگرش منفی ایالات متحده به برنامه‌های هسته‌ای سوئد نیز با توجه به همکاری‌های دفاعی فزاینده بین دو کشور در زمینه‌های دیگر، از جمله تنظیم فرودگاه‌های سوئد برای میزبانی از بمب‌افکن‌های آمریکایی، مهم بود. از طرفی این باور در میان نخبگان سوئدی وجود داشت که سوئد نیازی به توسعه سلاح‌های هسته‌ای خود ندارد، زیرا این کشور اگرچه واقعا عضو ناتو نیست، زیر چتر هسته‌ای ایالات متحده قرار دارد.

نیروهای مسلح سوئد و برنامه انرژی هسته‌ای غیرنظامی برای مواردی مانند سیستم‌های موشکی، طراحی راکتورهای هسته‌ای غیرنظامی جدید، داده‌ها و حتی سوخت هسته‌ای به فناوری آمریکایی تکیه داشتند که باعث شد سوئد بیشتر به دنبال سلاح‌های هسته‌ای خود باشد. حتی در مقطعی سوئد خرید تسلیحات هسته‌ای آمریکایی را بررسی کرد.

باید بدانید که در تمام این مدت هیچ نوع توافق رسمی وجود نداشت، زیرا امضای چنین توافقی برای هر یک از طرفین بسیار دشوار بوده است. در واقع اسناد سیاستی آمریکا بود که نشان می‌داد در شرایط تجاوز شوروی، ایالات متحده آماده کمک به سوئد به عنوان بخشی از پاسخ ناتو یا سازمان ملل است؛ هرچند شواهد دقیق‌تری مبنی‌ بر چنین توافقی پیدا نشد.

در طول دهه ۱۹۶۰، سوئد به رهبری سیاستمدار و دیپلمات «آلوا میردال» به شدت درگیر تلاش‌های بین‌المللی برای جلوگیری از گسترش سلاح‌های هسته‌ای شد، که کارزار علیه سلاح‌های هسته‌ای سوئد را تقویت کرد. حتی حامیان طرح اولیه اکنون فقط خواهان ادامه تحقیقات بودند، نه تولید. این تغییر در افکار عمومی منعکس شد. در سال ۱۹۵۷، ۴۰ درصد از مردم از دستیابی به تسلیحات هسته‌ای حمایت می‌کردند و در مقابل، ۳۶ درصد مخالف و ۲۴ درصد ممتنع بودند. ۸ سال بعد، فقط ۱۷ درصد موافق، ۶۹ درصد مخالف و ۱۴ درصد ممتنع بودند.

داشتن تسلیحات هسته‌ای به این راحتی‌ نیست!

تعجبی نداشت که در سال ۱۹۶۶، سوئد برنامه‌ریزی برای تولید سلاح‌های هسته‌ای را متوقف کرد و کمی بعد، معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) را در سال ۱۹۶۸ امضا کرد و پارلمان به پایان کامل این برنامه و حتی تحقیقات محدود مربوط به آن رای داد. این تجربه سوئد می‌تواند درس تاریخی خوبی برای آیندگان باشد، چراکه تولید تسلیحات هسته‌ای کار آسانی نیست، حتی برای کشوری از قبل زیرساخت هسته‌ای داخلی داشته باشد باز هم تولید این تسلیحات بسیار پیچیده خواهد بود.

برخی ممکن است ایراد بگیرند که کشور خواهان تسلیحات هسته‌ای درنهایت مجبور می‌شود با دیگر کشورهایی که از نظر فناوری پیشرفته‌ترند، همکاری کند و این، وابستگی به دنبال خواهد داشت. اما بحث عمومی‌تری هم وجود دارد: شهروندان باید بتوانند واقعاً بفهمند که اگر کشورشان به سلاح هسته‌ای دست یابد، چه اتفاقی خواهد افتاد.

سال ۲۰۱۲، سوئد آخرین ذخایر پلوتونیوم تولیدشده برای برنامه تسلیحات هسته‌ای خود را به ایالات متحده منتقل کرد. اگرچه داشتن و نداشتن سلاح هسته‌ای چیزی محرمانه است، اما در دهه ۱۹۶۰ گزینه دیگری با هدف ذخیره برای آن‌ها وجود داشت که آن هم به تدریج حذف شد ،بنابراین اکنون برای سوئد هیچ ماده و حتی اراده سیاسی باقی نمانده تا در جهت تولید سلاح‌های هسته‌ای حرکت کند.

منبع: bbc

۲۷۷۳۲۳

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1895952

دیگر خبرها

  • (ویدئو) مسجد الاقصی هنگام طلوع خورشید
  • ۹۰ سال پیش فرش ایرانی را این‌گونه در سوئد می‌فروختند (+عکس)
  • فیلم/ برای طلوع خورشید
  • ارتباط حمید نوری با خانواده اش بار دیگر قطع شد
  • «طلوع خونین» را در تماشاخانه ایران‌شهر مشاهده کنید
  • دستگیری زنی که دایی مرده خود را به بانک برای ضمانت برد
  • دستگیری زنی که دایی مرده خود را به بانک برای ضمانت برد + عکس | امضا کن خسته شدم!
  • آنچلوتی: همه فکر می‌کردند رئال مادرید مرده‌است؛ این تنها راه پیروزی مقابل منچسترسیتی بود
  • چه شد که سوئد در یک قدمی ساخت بمب اتمی، از سلاح هسته‌ای دست کشید؟
  • برگزاری نشست تخصصی و علمی تاب‌آوری بناها و محوطه‌های تاریخی در برابر بحران‌های طبیعی